اولين ديدار با قلب مامان و بابايي
سلام ماماني
من ديروز صداي قلب كوچولوتو شنيدمممممممممممممممم
خدايا شكرت
قلبت مثل قلب گنجشك ميزد ماماني
اشك توي چشمام جمع شده بود ، بغض كرده بودم
نميدوني ماماني چقدر اون لحظه برام قشنگ بود
بابايي حسوديش ميشه
همش سرشو ميزاره رو شكمم ميگه منم ميخوام صداي قلبشو بشنوم
راستش دلم يكم واسه بابايي سوخت
واسه ديدنت لحظه شماري ميكنم
سالم بيا تو بغلم توت فرنگي مامان
خدايا فرشته كوچولوي منو در پناه خودت حفظ كن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی